نمیگم جای تو روی چشمام چون اگه گریه کنم خیس میشی

نمی گم جای تو توی دستام چون اگر باز کنم پر میکشی

نمی گم جای تو توی قلبمه چون اگه بشکنه زخمی میشی

نمی گم جای تو توی ذهنمه چون اگه خراب بشه؛ خراب میشی

نمی گم جای تو توی حرفام چون اگه سکوت کنم خسته میشی

نمیگم جای تو توی یادمه چون اگه پیر بشم کهنه میشی

ای مردم زندگی کنین که زندگی فقط خوردن و خوابیدن نیست

تک درخت تنها ، در سکوت صحرا
شعر نا امیدی روی لباش نشسته
باز هجوم طوفان ، رعد و برق و رگبار
دست باد وحشی ، شاخه شو شکسته
می دونم یه روز دوباره رنگ بارونو می بینه
از تو صحرای خیالش باز دوباره گل می چینه
وقت بوئیدن گل ها ، پر بارون میشه چشماش
روی گونه های برگاش ، میچکه بارون اشکاش