خدایا ببین در به در از تو آهم
حریقی نشسته به موج نگاهم
ببین در دل شب نشان از تو جویم
هوای تو دارم سخن با تو گویم
تو این جان عاشق به من داده ای
دلی چون شقایق به من داده ای
به یادت همه شب دل من خدایا
در این سینه خسته چون نی بنالم
نیستانه جانم به بانگ جرس ها
به خون خفته اکنون که تا کی بنالم
خدایا ببین بار سنگین غم را
به عشق تو بر دوش جان می گذارم
من آن مرغ سرگشته شب نمازم
که در باغ هستی نوای تو دارم
تو این جان عاشق به من داده ای
دلی چون شقایق به من داده ای
سحر خنده کرد و سپیده دمید
مرا رهنمون شد به نور امید
تو این جان عاشق به من داده ای
دلی چون شقایق به من داده ای
غم دنیا رو دوشم بود به ابروم خم نیومد
گذشت من یه دریا بود و بخشش کم نیومد
تحمل که مرامم شد گرفتاری به نامم شد
تو این دنیای آشفته خدا شکرت کلامم شد
خدا شکرت کلامم شد
صبور بودم صبور بودم یه کوه پر غرور بودم
توی تاریکی و ظلمت یه روزن پر ز نور بودم
اگر دل را به کس بستم دلم را هدیه کرد دستم
بدی دیدم و بخشیدم به بدبینی نپیوستم
غم دنیا رو دوشم بود به ابروم خم نیومد
گذشت من یه دریا بود و بخشش کم نیومد
تحمل که مرامم شد گرفتاری به نامم شد
تو این دنیای آشفته خدا شکرت کلامم شد
خدا شکرت کلامم شد
صبور بودم صبور بودم یه کوه پر غرور بودم
توی تاریکی و ظلمت یه روزن پر ز نور بودم
من از دنیا نترسیدم به عمق غصه خندیدم
چرا آخر خدا را من همیشه در کنار دیدم
غم دنیا رو دوشم بود به ابروم خم نیومد
گذشت من یه دریا بود و بخشش کم نیومد
تحمل که مرامم شد گرفتاری به نامم شد
تو این دنیای آشفته خدا شکرت کلامم شد
خدا شکرت مرامم شد