شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت*روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود*باربربست وبه گردش نرسیدیم و برفت

بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم*وزپی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت

عشوه می داد که از کوی ارادت نروم*دیدی آخرکه چنین عشوه خریدیم و برفت

شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن*در گلستان و صالش نچمیدیم و برفت

همچو حافظ همه شب ماله و زاری کردیم*کای در یغابه وداعش نرسیدیم و برفت

زدی آتیش به دلم
اما بازم دوست دارم
اگه از جاده بیای
پاتو رو چشام میذارم
اگه باز یه بار دیگه
بهم بگی دوست دارم
عکستو بجای ماه
تو دل شبهام میذارم
این لبای عاشقم
بی تو صدایی نداره
این چشای دربدر
ببین قفط تو رو داره
غروبا که آسمون
دل میگیره بیش و کم
من میخوام داد بزنم
بهت بگم عاشقم
من میخوام داد بزنم
که تو فقط مال منی
باید از جاده بیای و
این طلسمو بشکنی
حالا یه روز میای
که خیلی دیره
دل عاشق من
تو غصه گیره
میخوام بدونی باشی یا نباشی
کسی جاتو تو این دل نمیگیره

بهترین شعر رو برای تو نوشتم
چون که با عشق اومدی توی سرنوشتم
من و تو یکی شدیم از روز اول
حس میکردم خیلی شادم تو بهشتم
ای عزیز نازنینم ای همیشه بهترینم
باورم کن باورم کن من تو را عاشق ترینم
مهربون بودی همیشه من که باورم نمیشه
رو دلم آتیش بذاری بزنی تیشه به ریشه
از ته دل تو رو خواستم همه بود و نبودم
دست و پا بسته فقط عشق تو بودم
حالا رفتی از کنارم دیگه همدمی ندارم
مثل گلها بهار بیقرارم.