تو میروی
و من فقط نگاهت میکنم
تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم
بی تو، یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای تماشای تو، همین یک لحظه باقی است
و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم..
ادامه...
زرد و نیلی و بنفش سبز و ابی و کبود ! با بنفشه ها نشسته ام ، سال های سال ، صبح های زود . در کنار چشمه سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر، گیسوان خیس شان به دست باد ، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ،
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
زرد و نیلی و بنفش
سبز و ابی و کبود !
با بنفشه ها نشسته ام ،
سال های سال ،
صبح های زود .
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر،
گیسوان خیس شان به دست باد ،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ،